یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱
سلام مارتا،
عجیب است روزهای آخر سال قرن نو خواستم چیزی بنویسم، نه؟
نمیخواهم به تو بنویسم میخواهم اینجا به رفیقم بنویسم، میخواهم از روی دست عبدالملکیان دیکته کنم که :
ببخشای بر من که ...
یه سئوال مارتا.
فرق ببن نارفیق و رفیق نیمه راه چیست؟
مارتا داستان
After twenty years اّ هنری رو یادت هست؟
هفده سالگی من و کانون زبان را یادت هست؟
مادر کجاست؟
حمید رضا مدام زیر گوشم پچ پچ میکند که:
من کجا گم کردهام آهنگ باران را؟
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم؟...
چمنهای سرزمین آسیابهای بادی پیشانی به خاک گذاشته بودند تا باد نتواند ریشه کن کندشان. همانکه صدای فریاد دیوانه وارش در قاب تصویر صامت به گوش میرسد.
با خاطراتم بمان مارتا...برچسب : نویسنده : dordinoosha بازدید : 78