دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳
عصر بخیر مارتا،
نمی دانم بگویم یا نه، میتوانم از احساسات قدیمی بگویم از احساس دلزدگی که در آغاز موفقیت گریبانم را میگرفت پس از سالها حالا شناختمش.
هم او بود که چشمه زلال چشمانم را گل آلود میکرد
هم او بود که افق سپید روحم را کدر میکرد
چیزی از درونم
چیزی از خودم بر علیه خودم
با خاطراتم بمان مارتا...برچسب : نویسنده : dordinoosha بازدید : 13